وبلاگ سید محمد رضا اسحاقی


پشتیبانی

اسکرول بار

۸ مطلب با موضوع «مقالات عمومی :: دین» ثبت شده است

تأثیر نماز بر ثبات شخصیت

 "ربنا افرغ علینا صبرا و ثبت اقدامنا"

پروردگارا! صبر و شکیبایی را بر ما فرو ریز و قدم های مان را(در زندگی) ثابت و پایدار بنما

   

(سوره مبارکه بقره ـ آیه شریفه 250)

"شخصیت" در تعریف روان شناسی و روان پزشکی، معرف مجموعه ای از صفات، رفتارها، افکار و تمایلات عاطفی و هیجانی هر فرد می باشد که او را از دیگران متمایز می کند.

دانش امروز، عوامل شکل دهنده شخصیت انسان را در دو گروه درونی و بیرونی طبقه بندی می نماید. صرف نظر از عوامل درونی و جسمی تاثیرگذار بر روی شخصیت(از جمله مسائل ژنتیکی، وضعیت فیزیکی و ظاهری بدن، مسائل هورمونی و شیمیایی و ...)، عوامل بیرونی(محیطی) نقش عمده ای را در شکل دادن به شخصیت انسان ایفا می کنند.

این عوامل بیرونی شامل موارد زیر است:

1- تاثیر والدین و خانواده

2- عوامل فرهنگی ـ اجتماعی

3- تجارب زندگی

تاثیر هر کدام از این عوامل بر شخصیت انسان توسط مطالعات متعدد پژوهشی به اثبات رسیده است.

با توجه به نقش این عوامل بر روی شکل گیری شخصیت، می توان رسیدن به ثبات شخصیت و برخورداری از آرامش و پایداری شخصیتی را یکی از ایده آل ترین، خواسته های بشری دانست، چرا که وجود ناهنجاری در هر کدام از عوامل شکل دهنده ی شخصیت می تواند اثرات فاجعه آمیزی مثلا به صورت اختلالات پیچیده و متعدد شخصیتی بار آورد که از جمله این اختلالات به سه نمونه(پارانوئید،اسکیزوئید و نارسیستیک) در نکات پیشین این مجموعه مقالات و تاثیر نماز در رفع آن ها، اشاره شده است.

اما "بی ثباتی شخصیت" یا "پسیکوپاتی" که گاهی در ممالک غربی، از اصطلاح آن برای برچسب زدن به مخالفان سیاسی و مذهبی نیز استفاده می شود، دلالت بر یک نوع شایع از اختلال شخصیت دارد که مبتلایان به آن از تغییرات دائمی حالات و رفتارها و افکار رنج می برند، به نحوی که هر لحظه به رنگی در می آیند و نغمه جدیدی ساز می کنند!

این بیماران بدون آن که با عنوان بیمار شناخته شوند، به وفور در جامعه حضور دارند و کسانی هستند که از کمترین درجه سازگاری و انطباق در خانه، مدرسه، محل کار یا حتی در امر ازدواج برخوردارند؛ به عنوان مثال به تغییر مکرر شغل می پردازند یا گروه و جناح سیاسی خود را پیوسته تغییر می دهند.

مبتلایان به این اختلال که در جامعه ایرانی ما با عناوینی چون بوقلمون صفت، عضو حزب باد، دم دمی مزاج و ... معرفی می شوند، در واقع از بیماری "بی ثباتی عمومی شخصیت" رنج می برند .

با این که موارد درمانی متعددی در کتب روان پزشکی برای درمان این بیماران گفته می شود(از جمله اینکه در دارو درمانی گروهی از این افراد که دچار اختلال ریتم مغزی هستند، از داروهای محرک دستگاه عصبی استفاده می گردد) اما از دیدگاه ما، "نماز" باز هم می تواند ایفاگر نقش بسیار مهمی در پیش گیری و درمان این اختلال عمیق شخصیت باشد.

پذیرفتن مطلق و تسلیم در مقابل "یک دین" و پیروی از "یک مذهب" و پیمودن "یک راه" که همانا صراط مستقیم است، ویژگی مهم و برجسته نمازگزاران استنمازگزار ضمن تکرار مکرر "یک مجموعه" از الفاظ و اذکار واحد در طی نمازهای روزانه خود، پیوسته "یک عقیده واحد" و "یک خط مشی مشخص" را در زندگی خود دنبال می کند و بدین ترتیب گویی "یک شخصیت ثابت" و "یک روش و منش معین" و "یک ایدئولوژی همیشگی" را برای خود انتخاب می نماید و در حین تکرار جزء به جزء اصول اساسی ایدئولوژی خود درنماز(که همگی آن اصول در مضامین نماز متجلی است)، پیوسته به تثبیت شخصیت واحد و ثابت خود می پردازد. بدین ترتیب برای آن گروه که نماز را تکرار مکررات می دانند، شاید توجه به همین یک نکته کافی باشد که در ورای همین تکرار همیشگی، موهبت بزرگ ثبات شخصیت و تعادل کامل روانی نهفته است که می توان آن را به نوعی سر منشا تمام موفقیت های بشری در عالم ماده و معنا دانست

تأثیر نماز بر صفت تکبر

 حضرت علی (ع) نماز، داروی تکبر است.

نارسیس نام پسر جوان افسانه ای است، که در دوران قدیم، تصویر خود را در آب زلالی مشاهده کرد و نه یک دل بلکه صد دل، عاشق خود شد!؟ و این داستان عجیب، وجه تسمیه ای برای معرفی نوعی اختلال موسوم به اختلال شخصیت خود شیفته  (narcissistic personality  disorder) گردید.

افراد مبتلا به این اختلال، دچار احساس عمیق اهمیت شخصی و خود بزرگی بینی هستند و به نوعی به بی نظیر بودن خودشان اعتقاد دارند. این اختلال عمیق شخصیتی که در اوایل بزرگسالی ظهور می کند، روی افکار، اعمال و رفتار شخص به شدت تاثیر می گذارد. بدین صورت که آنها خود را آدم های خاصی می پندارند و انتظار دارند که به طور خاصی با آنان مدارا شود. اینان هرگز تحمل انتقاد را ندارند و چنان چه کسی از آنان انتقادی بکند، دچار خشم می گردند یا ممکن است آنچنان به رفتار خود اطمینان داشته باشند که شخص انتقاد کننده را جز ابلهی بیش به شمار نیاورند و نسبت به انتقاد او "کاملا" بی تفاوت باشند.

خودشیفته ها، چنان چه کمی استعداد یا موفقیت در زمینه ای داشته باشند، در آن مورد به شدت مبالغه می کنند و انتظار دارند بدون هیچ دلیلی با آن ها به صورت فردی بی نظیر، مخصوص و استثنایی رفتار شود!

این بیماران برای رسیدن به اهداف خود، به راحتی از دیگران سوء استفاده می کنند و در اشتغال ذهنی دائم، با مفاهیمی چون: موفقیت، قدرت، استعداد درخشندگی، زیبایی و ایده آلیسم به سر می برند و پیوسته در پی شکار اظهارات محبت آمیز و تعریف و تمجید دیگران می باشند.

نمونه مبتلایان به این اختلال را، در جامعه ما نیز بسیار می توان یافت. مثلا کسانی که تصور می کنند ضرورتی ندارد آن ها هم در صفی که دیگران منتظر ایستاده اند، انتظار بکشند!

این تافته های جدا بافته که خود را بر همه چیز و همه کس ترجیح می دهند، با عناوینی چون: از خود متشکر، خودخواه، مغرور، متکبر، از خود راضی و .. در جامعه ایرانی شناخته می شوند و با این صفت بد خود، ناراحتی های متعددی را برای خود و اطرافیان شان ایجاد می کنند.

به اعتقاد بسیاری از روان پزشکان درمان "اختلال شخصیت خود شیفته" بی نهایت مشکل است، چون برای پیشرفت درمان، خود این افراد باید دست از خودشیفتگی بردارند که این کار راحتی نیست و در واقع هنوز داروی شیمیایی که بر"عدم تعادل ناقل های عصبی" مربوط به خودخواهی انسان غلبه کند، ساخته نشده است.

اما پزشکان معنوی بشر، از قرن ها پیش، راه حل های بی نظیر و درخشانی، برای مقابله با خودخواهی و تکبر او پیشنهاد کرده اند که بنا بر فرمایش حضرت علی (ع) در صدر این راه حل ها، "نماز" جای دارد.

در مطالب قبلی گفتیم که در سرتاسر اذکار نمازهای یومیه، ضمایر متکلم مع الغیر(جمع) به جای ضمایر متکلم وحده(مفرد) به کار رفته است، به این معنی که پیوسته "ما بودن" و نه "من بودن" در نماز، تکرار و تلقین می گردد و این موضوع در رفع بسیاری از اختلالات پیچیده شخصیتی، از جمله اختلال شخصیت اسکیزوئید(منزوی)، اختلال شخصیت ضد اجتماعی، اختلال شخصیت اسکیزوتایپی( اسرار آمیز)، اختلال شخصیت خودشیفته و .. نقش مهم و اساسی دارد. چرا که در همه این اختلالات برتری "من" نسبت به "ما" زیر بنای بیماری به حساب می آید.

در حالی که در جریان نماز این "ما" است که اهمیت می یابد و" من" بودن انسان(به عنوان مثال خودخواهی و تکبر او ) به فراموشی سپرده می شود.

اما جالب این جاست که در اذکار نماز تنها یک جا سخن از" من" به میان می آید و آن زمانی است که بنده ی ناتوان، در نهایت ذلت در مقابل پروردگار خود، کرنش می کند و به رکوع می رود. پس آن گاه خود را در مقابل آفریننده خویش به خاک می اندازد و به سجده می رود و می گوید: سبحان ربی الاعلی و بحمده.

"سجده" در روایات بالاترین مرتبه قرب نمازگزار، به پروردگار معرفی شده است.

شاید سخن گفتن از"من" در لحظاتی سرشار از خشوع و هنگام افتادن به خاک، و فلسفه آن که سجده نزدیک ترین حالت بنده نسبت به خدا معرفی شده است، این نکته باشد که "من" را باید از میان برداشت و به خاک سپرد تا به "او" نزدیک شد. به قول ملامحسن فیض کاشانی (ره)

با من بودی ، منت نمی دانستم

یا من بودی ، منت نمی دانستم

چون"من" شدم از میان، تو را دانستم

تا من بودی، منت نمی دانستم

تأثیر نماز بر تمرکز هواس

 در نماز خود توجه و تمرکز کامل داشته باش، زیرا از نماز تو، آن مقدار قبول می شود که با توجه خوانده شود.

"تمرکز(concentration)" نه تنها شرط لازم، بلکه در بسیاری موارد، شرط کافی برای بسیاری از موفقیت های انسان است.

عرصه کاربرد تمرکز، نه فقط در فعالیت های مادی و محسوس انسان، بلکه گاهی تا حد مسائل ماورائی و مرموز هستی، گسترده است.

به عنوان مثال، حتی در انواع ورزش هایی که خاستگاه آنها در ممالک شرق دور می باشد( از جمله ورزش های رزمی مثل کاراته، جودو، کونگ فو و ...) شرط اصلی برای موفقیت و پیشرفت، برخورداری از "تمرکز" می باشد. از این رو بخش مهمی از تمرینات این ورزش ها به "تمرین تمرکز" اختصاص یافته است.

اما در فعالیت های مادی و عادی روزمره انسان نیز "تمرکز حواس" دارای نقش بسیار کلیدی است.

از سردار افسانه ای فرانسویان، "ناپلئون بناپارت" چنین نقل می کنند که می گفت:

" تنها زمانی موفق به پیروزی های بزرگ در عرصه سیاسی و نظامی شدم که توانایی یافتم مغز خود را کشو بندی کنم!؟ و در مورد انجام هر کار، تنها کشوی مربوط به آن را بگشایم و بر آن تمرکز بدهم و سایر کشوهای مربوط به دیگر کارها را ببندم. بدین معنا که مثلا زمانی که به حل یک مسئله جنگی مشغول بودم ، تنها کشوی مربوط به آن مسئله در ذهنم بیرون بود و تنها بر روی آن کار می کردم و در این زمان همه کشوهای مغزی دیگرم، حتی کشوی مربوط به عشق "ژوزفین" بسته بود!"

به همین ترتیب، چنان چه مثلا یک دانش آموز یا یک دانشجو، بتواند موقع مطالعه دروس خود، تنها بر همان موضوع درسی مورد مطالعه تمرکز کند و از سایر افکار بر حذر باشد، موفق خواهد شد که به پیروزی های چشمگیری در زمینه تحصیلی دست یابد.  یا حتی یک کارمند، یک کاسب، یک بنا، یک راننده و ... تنها زمانی در کار خود کاملا موفق خواهد بود که از تمرکز حواس کافی برخوردار باشد و به اصطلاح، حواسش به کارش جمع باشد.

به این ترتیب با این مثال ها می توان به اهمیت زاید الوصف "جمع بودن حواس" یا همان "تمرکز" پی برد و توجه نمود که اگر در امور مختلف و به خصوص در کارهای فکری، با سلاح تمرکز به میدان رفت و با توجه به رابطه تنگاتنگ حافظه و تمرکز حواس، دانسته های جدید را با نظم و ترتیب روی یکدیگر قرار داد، قدم بزرگی در جهت تقویت حافظه نیز برداشته خواهد شد.

مطالعات مختلف علمی و پژوهشی و نظریه پردازی های گوناگونی نیز در دانش امروز، در این مورد صورت پذیرفته است که از آن جمله می توان به مطالعات "گاردنر مورفی" پیرامون   canalization(متوجه ساختن اندیشه و فعالیت به موضوعی معین) اشاره کرد.

اما توصیه های مؤکد و متعددی که در تعالیم اسلامی مبنی بر "حضور قلب" در نماز و برخورداری از اقبال و توجه کامل به نماز به ما رسیده است، همگی دلالت بر آن  دارد که نماز ارزشمند در درگاه الهی نمازی است که با تمرکز کامل و توجه دقیق به مضامین آن، به جای آورده شود و نمازی که طوطی وار و بدون حضور ذهن و قلب خوانده شود، از ارزش بسیار کمی برخوردار است.

حتی در حدیث معصوم (ع) آمده است که: عابدی که بدون فهم و درک(و در نتیجه آن بدون توجه) عبادت می کند، همچون الاغ آسیاب است(کالحمار الطاحونه

بدین ترتیب اقامه کننده حقیقی نماز، با برخورداری از حضور قلب در عبادت های یومیه خویش، در واقع "تمرکز حواس" را بارها و بارها در طول یک شبانه روز، تمرین می کند و این صفت حسنه را در وجود خود، ملکه می سازد تا با بهره بردن از آن در همه عرصه های زندگی، موفقیت را در همه ابعاد ممکن نصیب خویش سازد.



جهت دریافت رمز ورود عنوان مطلب را از طریق پیام کوتاه به سامانه 09103160495ارسال نمایید